درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان
قاطی پاتی




سلام

به وبلاگتون خوش امدید

نظر یادتون نره ها

هر مطلبی هم میخواین بگین تو سایتتون بزارم

ممنون



1 فروردين 1398برچسب:, :: 1:0 ::  نويسنده : pedram

آيات مربوط به شفاعت:

از هرچه بگذريم سخن دوست خوش‌تر است و بايد سراغ سخن اصلي رفت و به اصطلاح حرف اول را زد و آن اين است كه قرآن كريم مسأله شفاعت را حدود 30 مورد به طوركلي به دو دسته و دو گروه تقسيم مي‌گردد، دسته‌اي كه شفاعت را صريحاً براي خدا و ماذونين از طرف خدا ثابت مي‌گرداند و دسته‌اي كه شفاعت را ظاهراً نفي مي‌كند.

آياتي كه شفاعت را صريحاً ثابت مي‌كند: در قرآن كريم آياتي وجود دارد كه شفاعت با اذن خدا را صريحاً ثابت مي‌كنند و مي‌گويد شفاعت بايد با اذن خداي منان باشد و بدون اذن پروردگار تحقق پيدا نمي‌كند.
1ـ اللهُ لاإله إلّا هُوَالحيُّ الْقَيّومُ ... مَنْ ذَالَّذي يَشفَعُ عندهُ ألّا بإذنهِ...

يعني هيچ معبودي جز خداوند يگانه زنده كه قائم به ذات خويش است و موجودات ديگر قائم به او هستند وجود ندارد، هيچگاه خواب سبك و سنگين او را فرا نمي گيرد. ] لحظه‌اي از تدبير جهان هستي غافل نمي‌ماند[ آنچه در آسمانها و زمين است از آن اوست، كيست كه در نزد او بدون اجازه او شفاعت كند.)[8]
ظاهراً اين جمله مَن ذَالَّذي يَشفَعُ عندَهُ الّا بإذنِهِ... از آيه شريفه آيةالكرسي به اصطلاح، استفهام انكاري است؛ يعني هيچ كس بدون اذن و اجازه خدا نمي‌تواند در پيشگاه او شفاعت كند.
به هر حال اين آيه شريفه پس از آنكه به مردم اعلام كرد كه مالك تمام موجودات زمين و آسمان ذات اقدس خداوندي است، بلافاصله از مسأله‌ي شفاعت سخن به ميان آورده تا خاطرنشان سازد كه نه تنها شخص شفاعت شونده در همه موارد مملوك خدا هستند، بلكه امر شفاعت كه ايجاد رابطه مخصوص بين خالق و مخلوق است نيز در اختيار خداوند است و شفاعتي بدون فرمان و اذن او تحقق پيدا نمي‌كند و اگر شفاعتي در جايي تحقق پيدا كند، آن نيز بايد با اذن پروردگار عالميان.
بنابراين جمله مَن ذَالّذي... حاوي نفي و اثبات است از يك طرف شفاعت ساختگي كه مولود جهل بشر است را نفي مي‌كند و از طرفي شفاعتي را كه با فرمان و اذن پروردگار عالم باشد اثبات و امضاء مي‌نمايد. نتيجه ظاهر آيه اين است كه هيچ‌كس بدون اذن خدا شفاعت نخواهد كرد، ولي كساني هستند كه با اذن او شفاعت مي‌كنند.

1ـ ولا يملكُ الَّذين يدعُونَ مِن دونهِ الشَّفاعةَ إلّا مَن شَهِدَ بِالحَقِّ وَ هم يعلمونَ. (آنها كه غير از خدا مي‌خوانيد قادر بر شفاعت نيستند مگر كساني كه شهادت به حق داده‌اند و به خوبي آگاهند.) [9]
خداي حكيم در اين آيه شريفه رو به مشركان كرده و مي‌گويد در روز قيامت كاري از معبودان ساختگي از چوب و سنگ بر نمي‌آيد و آنها قادر بر شفاعت براي كسي نيستند و تنها كسي قادر بر شفاعت است كه شهادت به حق داده باشد. بنابراين از اين آيه به خوبي استفاده مي‌شود كه شفاعت براي اولياء خدا كه شهادت به حق داده‌اند، ثابت است. آيه فوق همانند آية‌الكرسي اصل شفاعت را با اذن پروردگار عالم ثابت مي‌كند، ولي آياتي در قرآن وجود دارد كه نه تنها اصل شفاعت را ثابت مي كند و نه تنها به طور كلي از شفيعاني خبر مي دهد، بلكه دست روي نام و مشخصات آنها گذارده، مثلاً در سوره نجم، چنين آمده است:

وَ كَم مِن مَلكٍ في السَّماواتِ لاتُغني شَفَعاتُهُم شَيئاً الَا مِن بَعدِ أَن يَأذَنَ اللهُ لِمَن يَشاءُ وَ يَرضي. چقدر فرشتگاني در آسمانها هستند كه شفاعت آنان درباره‌ي افراد سودي نمي‌بخشد، مگر آنكه خدا به هر كسي بخواهد اذن دهد و به شفاعت او راضي گردد.[10]

در اين آيه شريفه يكي از شفاعت‌كنندگان را ملائكه آسماني كه به اذن خدا شفاعت مي‌كنند به حساب آورده؛ يعني بعد از اينكه اصل شفاعت را مسلم گرفته نوعش را هم معين نموده است .
آياتي كه ظاهراً شفاعت را نفي مي‌كنند: در قرآن كريم آياتي وجود دارد كه در ظاهر، شفاعت را نفي مي‌كنند و آن آيات يا دستاويز منكرين شفاعت (شفاعت به معناي دستگيري از گناهكاران از امت) ، قرار گرفته يا ممكن است دستاويز آنها قرار بگيرد.

1ـ اولين آيه، آيه‌اي است كه شفاعت را ظاهراً بدون هيچ قيد و شرطي نفي مي‌كند. آنجايي كه مي‌فرمايد: يا ايها الذين آمنوا أنفقوا ما رزقناكم من قبل أَن يَأتي يوم لابيعٌ فيه ولا خُلَّةٌ ولا شفاعةٌ والكافرون هُمُ الظالمونَ.

اي كسانيكه ايمان آورده‌ايد از آنچه به شما روزي داديم انفاق كنيد پيش از آنكه روزي فرا رسد كه نه خريد و فروش در آن است ]تا بتوانيد سعادت را براي خودتان خريداري كنيد[ و نه دوستي ]رفاقتهاي دنيوي نيز سودي ندارد[ و نه شفاعت؛ و كافران، ايشانند ستمكاران.»

منكرين شفاعت معتقدند كه قرآن مي گويد اي افراد با ايمان از آنچه به شما روزي داده‌ايم انفاق كنيد؛ زيرا امروز قدرت انفاق داريد و در جهان ديگر، قدرت انفاق نداريد، بلكه آنجا محل برداشت زراعتهايي است كه در دنيا انجام شده است و در آنجا نخريد و فروش مي‌توان كرد تا سعادت و نجات از عذاب را خريداري نمود و دوستيهاي دنيوي نيز سودي ندارد و شفاعت شافعين نيز سودي ندارد. بنابراين از ظاهر آيه‌ي شريفه استفاده مي شود كه هيچگونه شفاعتي فايده چنداني ندارد.

ولي مي توان جواب داد كه درست است خداوند منّان در اين آيه‌ي شريفه، شبه آن شفاعت را بطور كلي نفي نموده، ولي در آيه‌ي بعدي كه آية‌الكرسي باشد، شفاعت را براي مأذونين (اولياء خودش) اثبات نموده و شخصي منصف هر دو آيه را با هم در نظر مي‌گيرد و به اصطلاح يكي را مفسر ديگري قرار مي‌دهد و يكي را مقيد ديگري قرار مي دهد، سپس يا رد يا اثبات مي‌كند و كار عقلاني نيست كه به آيه‌اي چشم دوخته و آيات ديگري را ناديده گرفت. بنابراين معناي آيه‌ي فوق با توجه به آيه‌ي بعدي، اين مي‌شود كه خداي عليم شفاعت شافعيني كه با او هيچگونه ارتباطي ندارند را نفي مي‌كند و به عبارت ديگر شفاعت استقلالي را مردود مي‌داند و در آيه بعدي شفاعت شافعيني كه مأذون از طرف او هستند را ثابت مي‌كند و بدين ترتيب هيچگونه منافاتي بين آيه اول و دوم وجود ندارد.

2ـ واتقُّوا يَوماً لاتجزي نفسٌ عَن نفسٍ شيئاً و لا يُقبلُ مِنها شفاعةٌ و لا يؤخَذُ مِنها عَدلٌ و لا هم ينصرونَ
«از آن روزي بترسيد كه كسي به جاي ديگري مجازات نمي‌شود و شفاعت و غرامت قبول نمي‌شود ...»
بررسي عقايد منحرفين از اهل كتاب نشان مي‌دهد كه آنها افكار خرافي بسياري داشته‌اند و پندارشان اين بوده كه چون نياكان و اجداد آنها پيامبران خدا بودند آنها را شفاعت خواهند كرد يا خيال مي‌كردند كه همانطور كه در دنيا معمول است براي نجات مجرمين از مجازات، راههاي گوناگوني را پيش مي‌گيرند. گاه يك نفر جريمه‌ي ديگري را مي‌پردازد و گاهي نيز از راه پارتي، وارد ميدان مي‌شوند و اشخاص را جهت رفو كردن كارهاي زشت ديگران روي كار مي‌آورند. بالاخره خود را از قوانين كيفري نجات مي‌دهند. به هر حال، خيال و انديشه آنها اين بوده كه همانطور كه در دنيا از اين راههاي مذكور خود را از عقاب و كيفر دنيوي نجات مي‌دهند، در آخرت نيز خود را از اين راهها نجات مي‌دهند.
خداوند متعال با اين عقيده و نظريه خرافي مبارزه نموده و مي‌فرمايد مايه‌ي نجات فقط ايمان قبلي و عمل صالح است و آنچه شما در فكر خود ساخته و پرداخته‌ايد، ربطي با دستگاه خداوندي ندارد. دستگاه خداوندي غير از دستگاه مخلوقات عالم است، بنابراين در آيه‌ي شريفه شفاعتي كه يهود در ذهن خود ساخته و پرداخته بودند را مردود مي‌شمرد، ولي اصل شفاعت را نفي نمي‌كند، بلكه در آيه من ذَالذي يشفع عنده الّا بأذنه ... شفاعت را براي اولياء خود ثابت نموده.

3ـ فما لنا من شافعينَ .. وَلاصديقٍ حميمٍ
«]افسوس كه امروز[ شفاعت‌كنندگان براي ما وجود ندارد و دوست صميمي نيز وجود ندارد.»[11]

روز قيامت، كافران مي‌گويند افسوس كه امروز، شفاعت كنندگاني براي ما وجود ندارد و معبوداني كه عبادت آنها را مي‌كرديم و در برابر آنها خضوع و خشوع مي‌كرديم به شفاعت ما نمي‌آيند و دوستان صميمي كه داشتيم به ياري ما برنمي‌خيزند.

اين سومين آيه، آيه‌اي است كه شفاعت مورد نظر كافران را مردود مي‌داند، ولي اصل شفاعت را مردود نمي‌داند، بلكه آيات ديگري اصل شفاعت را كه ثابت مي‌كند دست روي فرد شفاعت‌كننده نيز مي‌گذارد.
4 ـ چهارمين آيه، آيه اي است كه شفيع بودن بتها را زير سئوال برده و اينچنين است:
ولقد جئتمونا فرادي كَما خَلقناكُم اوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكتُم ما خَوَّلناكم وَراء ظهوركم و ما نري مَعكم شفعاءَكُم الذين زَعَمتم إَنَّهم فيكم شُركاءُ لَقد تقطَّعَ بينكم و ضلَّ عنكم ما كنتم تَزعُمُون.

«همه شما به صورت تنها به سوي ما بازگشت نموديد، همانگونه كه روز اول شما را آفريديم و آنچه به شما بخشيده بوديم پشت سر گذاريد و شفيعاني كه در شفاعت خود خيال مي‌كرديد با شما نمي‌بينم، پيوندهاي شما بريده شده.»[12]

مشركان و بت پرستان عرب، روي سه چيز اعتماد و تكيه ويژه‌اي داشتند، قوم و خويشاني كه به او وابسته بودند، اموال و ثروتهايي كه براي خود گردآوري كرده بودند و بتهايي كه آنها را شريك خدا در تعيين سرنوشت و شفيع در پيشگاه او مي‌پنداشتند.

خداوند با اين عقيده خرافي مبارزه نموده و مي‌فرمايد در هنگام مرگ يا ورود به صحنة قيامت تنها و تنها هستيد و تمام فاميل و اموال و شفيعان خيالي شما را تنها مي‌گذارند.

آيه فوق شفاعتهاي خيالي و پوچي كه مشركين و بت‌پرستان عرب در خيال خود ساخته و پرداخته بودند را زير سئوال برده و آنها را به باد انتقاد گرفته است، ولي اصل مسأله شفاعت را زير سئوال نبرده، بلكه در آيات ديگري اثبات نموده. خلاصه غير از آياتي كه در موارد چهارگانه مطرح شد، آيات ديگري نيز وجود دارد كه در رابطه با همين موارد ذكر شده، مي‌باشد، ولي به جهت اختصار به ذكر آنها پرداخته نشد.
تا به اينجا نتيجه گرفتيم كه خداي باري‌تعالي شفاعت كساني كه از طرف او اجازه دارند را مي‌پذيرد و هيچ نوع شفاعتي را كه بدون اجازه او باشد، نمي‌پذيرد.

شرايط تأثير شفاعت:

شفاعت، شرايط و قيود زيادي دارد كه بدون آنها امكان‌پذير نيست. چنانكه قرآن عظيم مي‌فرمايد: فما تنفعهم شفاعةَ الشافعين «شفاعت شفاعت‌كنندگان به حال مجرمان هيچ سودي ندارد.» صريحاً آمده است كه درباره گروهي از مجرمان شفاعت تمام شفيعان بي‌اثر است؛ چراكه شفاعت نياز به زمينه مساعدي دارد و اين مجرمين زمينه‌هاي شفاعت را به كلي نابود ساخته‌اند و به تعبير بعضي از بزرگان، شفاعت همچون آب زلالي است كه بر پاي نهال ضعيفي ريخته مي‌شود و بديهي است كه اگر نهال به كلي از بين رفته باشد آب زلال آن را زنده نمي‌كند و به عبارت ديگر مهم اين است كه قابليت قابل همچون فاعليت فاعل موجود باشد؛ زيرا فاعليت فاعل بدون قابليت قابل كار ساز نيست.
البته مفهوم آيه‌ي فوق اين نيست كه شافعين به شفاعت اين مجرمان برمي‌خيزند، بلكه معناي آيه اين است كه چون شفاعت به حال آن گروه سودي ندارد، آنها شفاعت نمي‌كنند؛ چون اولياء خدا كار لغو و بيهوده انجام نمي‌دهند حال كه مطلب به اينجا رسيد بد نيست كه شرايط شفاعت را ]چه شرايط وجودي يا عدمي[ تك به تك مطرح نماييم.

شرايط شفاعت‌كننده:

1ـ اولين شرط اينست كه شفاعت‌كننده بايد به يگانگي خداوند و بندگي خويش گواهي و شهادت دهد. و در غير اين صورت شفاعت تأثيري ندارد؛ چنانكه در قرآن مجيد مي‌خوانيم من شهد بالحقّ«هرگز مالك شفاعت نمي‌شوند، مگر كساني كه به حق و يگانگي خداوند شهادت بدهند.» [13]
2ـ دومين شرط اينست كه درخواست شفاعت آميخته با سخني كه خشم خدا برانگيخته نباشد؛ چنانكه در قرآن كريم مي‌خوانيم: «يَومئذٍ لاتنفَعُ الشفاعةُ الّا مَن إذنَ لَهُ الرحمانُ و رضيَ لَهُ قَولاً»
منظور اين است كه شفاعت‌كنندگان شفاعت كساني كه شايستگي شفاعت را ندارند نمي‌كنند و در غير اين صورت شفاعت او اثري ندارد؛ چنانكه خداي منان مي‌فرمايد: مَن ذالذي يَشفعُ عندهُ الّا باذنهِ... هيچكس بدون اذن خدا شفاعت نمي‌كند كه معنايش اين است كه شفاعت‌كنندگان بايد با اذن خدا شفاعت كنند.

مي‌توان گفت: اين شرط از شرايطي است كه هر آنچه همه خوبان دارند تو تنها داري. چون وقتي كسي ماذون از طرف خداوند معلوم مي‌شود كه تمام شرايط ديگري را نيز داراست.
شرايط شفاعت‌شونده: شفاعت‌شونده همانند شفاعت‌كننده داراي شرايط و حدودي است.

الف : توحيد و اعتقاد به وحدانيت خداوند:

1ـ اولين شرط شفاعت‌شونده بلكه مهمترين و اساسي‌ترين شرط شفاعت است، مسأله اعتقاد به وحدانيت خداوند متعال است و بنابراين شرك و بت‌پرستي مانع از شفاعت مي‌گردد؛ يعني اولياء خدا مشركين را شفاعت نمي‌كنند؛ همانطوري كه در روايتي از امام حسن مجتبي (ع) آمده: «رسول گرامي اسلام (ص) در ضمن پاسخ آن دسته از يهوديان كه مسائل را از آن گرامي پرسيده بودند فرمود: شفاعت من براي كساني است كه گناهان كبيره انجام داده‌اند غير از شرك و ستم.»

ب : ظالم نباشد

2ـ از حديث فوق، شرط ديگري نيز استفاده مي‌شود و آن اينست كه شفاعت‌شونده ظلم و ستم به ديگران روا نداشته باشد؛ چون حضرت فرمودند: شفاعت من شامل اهل ظلم و ستم نمي گردد.
منظور از اين روايت با توجه به روايات ديگر اين است كه شفاعت رسول خدايا اولياء خدا شامل كساني است كه به نفس خويش ستم نموده‌اند، ولي شفاعت آنها شامل كساني كه ظلم و ستم به ديگران نموده‌اند، نمي‌شود؛ مگر اينكه مظلوم از حق خويش بگذرد و ظالم را عفو نمايد.

و لذا امير‌المؤمنين ـ علي (ع) ـ مي‌فرمايند: «آگاه باشيد كه ظلم و ستم سه گونه است:

1ـ ظلمي كه بخشوده نخواهد شد و آن شرك به خداست.
2ـ ظلمي كه قابل عفو و گذشت است و آن ظلم به خويش است.
3ـ ظلمي كه رهايي ندارد و آن ظلم بندگان نسبت به ديگران است.» [14]

بنابراين ظلم به ديگران مانع از شفاعت مي‌گردد. خصوصاً اگر ظلم در حق اهل بيت پيامبر (ص) و فرزندان وي باشد. چنانكه در حديثي وارد شده است كه رسول خدا (ص) مي‌فرمايند: «هنگامي كه در مقام شفاعت قرار گيرم براي آن افراد از امتم كه گناهان بزرگي انجام داده‌اند، شفاعت مي‌كنم و خداي بزرگ شفاعتم را درباره‌ي آنان مي‌پذيرد. به خدا سوگند براي افرادي كه ذريه و فرزندانم را آزار كرده باشند، شفاعت نمي كنم.»[15] و معلوم است كه اگر رسول خدا قسم ياد مي‌كند كه آزاد كنندگان به فرزندانش را شفاعت نمي‌كند از جهت مسأله شخصي و يا غرض شخصي نيست؛ زيرا رسول گرامي اسلام (ص) سخني نمي‌گويد[16] مگر مورد رضاي خدا باشد؛ زيرا كه ايشان هرگز از روي هوي و هوس سخن نمي‌گويد. پس اگر شخص پيغمبر (ص)، آزاردهندگان به ذريه‌اش را شفاعت نمي كند براي اين است كه آنها استحقاق شفاعت را ندارند و به عبارت ديگر جايي براي شفاعت باقي نگذارده‌اند.

ج : شيعه علي (ع) باشد

3ـ سومين شرط شفاعت‌شونده و بلكه به نوبه خود نيز از شرايط مهم و اساسي به حساب مي‌آيد مسأله شيعه بودن شفاعت‌شونده است همانطوري كه امام صادق (ع) در تفسير آية «لايملكون الشَّفاعةَ الّا مَن اتَّخذَ عند الرَّحمان عَهداً»[17] فرمودند : «كسي شفاعت نمي‌كند و شفاعت نمي‌شود و از كسي شفاعت قبول نمي‌گردد مگر آنكه ولايت اميرالمؤمنين (ع) و فرزندان معصوم او را دارا باشد و آن عهد نزد پروردگار است.»[18]

د : اعتقاد به شفاعت

4ـ چهارمين شرط شفاعت‌شونده اين است كه شفاعت‌شونده اعتقاد قلبي به شفاعت داشته باشد و در غير اين صورت مشمول شفاعت قرار نمي‌گيرد. همانطوري كه از رسول گرامي اسلام (ص) فرمودند: «هر كس به شفاعت من اعتقاد قلبي نداشته باشد، شفاعت من به او نمي‌رسد.»[19]

هـ : نماز را بزرگ بشمارد

5ـ پنجمين شرط شفاعت‌شونده اين است كه نماز خود را بزرگ بشمارد و هر كاري را فداي نماز كند، اگر نماز مورد قبول خداوند قرار بگيرد، بقيه‌ي اعمال نيز قبول مي گردد و به اصطلاح به كار بگويد نماز دارم نه به نماز بگويد كار دارم؛ همانطوريكه ابي بصير از امام كاظم (ع) روات مي كند كه پدرم امام صادق (ع) در وقت وفاتش فرمود: «اي فرزندم، شفاعت ما به كسي كه نمازش را سبك بشمارد نمي رسد.»[20]
بنابراين شفاعت نصيب كساني مي شود كه نمازشان را بزرگ بشمارند و بي‌توجهي به نمازشان نكنند و معلوم است وقتي اهل بيت (ع) از چنين كساني شفاعت نكنند جايي براي شفاعت ديگران باقي نمي‌ماند.

ي : خيانت كار نباشد

6ـ ششمين شرط شفاعت‌شونده اين است كه خيانت به برادران ديني خود نكند و كسي كه خيانت به برادران ديني خود نموده، اميد به شفاعت نداشته باشد. در اين مورد روايتي از رسول خدا (ص) نقل شده است: «هر كس به برادر ديني خويش خيانت نمايد، خداوند بركت را از روزيش برمي‌دارد و زندگيش را ويران مي‌سازد و او را به خودش واگذار مي‌كند و شفاعتي از او نخواهد شد.»[21]
شرايط شفاعت‌شونده بيشتر از اين موارد است، ولي به اختصار به مواردي چند اشاره شد.
شفاعت، پارتي بازي نيست: از مطالبي كه بيان شد تا به اينجا روشن گرديد كه شفاعت، مفاهيم اسلامي شبيه يك نوع سفارشات بي‌دليل اجتماعي و به اصطلاح پارتي بازي نيست و به عبارت ديگر معناي شفاعت اين نيست كه افراد هر آنچه مي توانند گناه كنند و هنگامي كه تا سر و گردن غرق گناه گرديدند، دست به دامن اوليايي از اولياء خدا بزنند و خود را از عذاب خداوند نجات بدهند، بلكه معناي شفاعت اين است كه ولي از اولياء براي كساني كه خود داراي دين صحيح و اعمال شايسته‌اند، ولي گناهان قابل عفو و بخشش دارند دستگيري نمايد و آنها را از عذاب الهي برهاند و اين خود محتاج به يك نوع ارتباط تنگاتنگ معنوي ميان شفاعت‌كننده و شفاعت‌شونده دارد و به اين ترتيب كسي كه اميد شفاعت دارد موظف است كه ارتباط خود را با شفاعت‌كننده محكم سازد.

در نتيجه شفاعت يك نوع تربيت و سازندگي است، نه يك وسيله فرار از زير بار مسؤوليت و به اصطلاح يك نوع پارتي بازي نيست.

گرگوني در شفاعت‌شونده است: از بحث قبلي به خوبي استفاده مي‌گردد كه شفاعت هيچگونه تحول در اداره خداوندي نسبت به گناهكاران به وجود نمي‌آورد، بلكه اين گناهكار است كه به وسيله اين ارتباط معنوي تكامل پيدا مي‌كند و به سرحدي مي‌رسد كه شايستگي عفو و بخشش الهي مي‌گردد.
بنابراين شفاعت يك نوع دگرگوني در شفاعت‌شونده است، نه دگرگوني در اراده خداوندي و بدين ترتيب اشكالات گوناگوني كه بعضي‌ها در مورد شفاعت به ميان كشيده‌اند، جواب داده مي‌شود.
شفاعت‌كنندگان متفاوتند: افرادي كه با اذن و اجازه‌ي پروردگار عالم شفاعت مي‌نمايند مختلف و گوناگون مي‌باشند، بعضي از اولياء خدا، افراد بي‌شمار و بي‌حسابي را شفاعت مي‌نمايند و برخي ديگر افراد محدود يا محدودتري را شفاعت مي نمايند.

پيامبر اكرم (ص) و شفاعت : يكي از شفعاء، بلكه بالاترين شفعاء رسول مكرم اسلام (ص) است؛ چون در قرآن آمده است. (ولسوفَ يُعطيكَ رَبُّكَ فَترضي) «بزودي پروردگارت آنقدر به تو عطا مي‌كند كه خشنود گردي.»[22]
اين بالاترين اكرام پروردگار عالم نسبت به بنده‌ي خاصش حضرت محمد (ص) است كه مي‌فرمايد: آنقدر به تو مي‌بخشيم كه راضي گردي. در دنيا بر دشمنان پيروز خواهي شد و آيين تو جهاني مي‌گردد و در آخرت مشمول بزرگترين مواهب الهي خواهد گشت.

بدون شك پيامبر اكرم (ص) به عنوان خاتم الانبياء (ع) و رهبر عالم بشريت خشنوديش تنها در خشنودي خويش نيست، بلكه زماني خشنود مي‌گردد كه شفاعتش درباره‌ي امتش پذيرفته شود.
ساير شفاعت‌كنندگان : الف : شيعيان و شفاعت : پيروان اهل بيت (ع) در روز قيامت از گنهكاران دستگيري و شفاعت مي نمايند. امام علي (ع) مي‌فرمايد: «ما از گنهكاران دستگيري و شفاعت مي‌نماييم و دوستان ما هم شفاعت مي‌نمايند.»[23]

ب : متعلمان و حافظان قرآن و شفاعت: رسول گرامي اسلام (ص) : «كسي كه قرآن را ياد بگيرد و حفظ نمايد و حلال آن را حلال و حرام آنرا حرام بداند خداوند او را به واسطه‌ي اهل قرآن، اهل بهشت قرار مي دهد و شفاعت او را درباره‌ ده نفر از خويشاوندانش كه تمام مستحق آتش باشند، مي‌پذيرد.»
ج : صلوات و شفاعت : امام سجاد (ع) مي فرمايد: «پروردگارا بر محمد و آلش درود فرست؛ درودي كه براي ما در روز قيامت شفاعت.»

د : قرآن و شفاعت : اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد: «بدانيد كه قرآن شفاعت‌كننده ايست كه شفاعت او پذيرفته مي‌شود.»

البته موارد شفاعت‌كننده بسيار است، ولي براي اختصار به سه مورد آن اشاره شد.

 

شفاعت از ديدگاه شيعه

يكى از عقايد مسلم اسلامى، شفاعت‏شافعان در روز قيامت است كه به اذن الهى انجام مى‏يابد. شفاعت در مورد افرادى صورت مى‏گيرد كه پيوند خود را بكلى با دين و خداى متعال قطع نكرده و قابليت آن را دارند كه، با وجود آلودگى به برخى گناهان، به بركت‏شفاعت‏شافعان بار ديگر مشمول رحمت‏حق شوند. عقيده به شفاعت از قرآن و سنت گرفته شده كه ذيلا به آنها اشاره مى‏كنيم:

الف - شفاعت در قرآن:

آيات قرآن حاكى از وجود اصل شفاعت در روز رستاخيز بوده و اين كتاب شريف به اصل شفاعت، و منوط بودن آن به اذن و رضاى خداوند، تصريح دارد:‹‹ولا يشفعون الا لمن ارتضى›› (انبياء/28): شافعين جز در حق كسانى كه خدا مى‏پسندد، شفاعت نمى‏كنند. در آيه ديگر مى‏فرمايد: ‹‹ما من شفيع الا من بعد اذنه›› (يونس/2). بنابر اين اصل شفاعت (البته با اذن و رضاى خداوند)از نظر قرآن، امرى قطعى و واقعيتى مسلم است.

حال ببينيم شفاعت كنندگان چه كسانى هستند؟

از برخى آيات استفاده مى‏شود كه فرشتگان از شافعانند، چنانكه مى‏فرمايد: ‹‹و كم من ملك في السموات‏لا تغني شفاعتهم شيئا الا من بعد ان ياذن‏الله لمن يشاء و يرضى›› (نجم/26): چه بسيار فرشتگانى در آسمانها هستند كه شفاعت آنان جز پس از اذن خداوند، در مورد آن كس كه مشيت و رضايت الهى به (رستگارى وى) تعلق گيرد، سود نمى‏بخشد.

مفسران در تفسير آيه ‹‹عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا›› (اسراء/79): اميد است كه پروردگارت تو را به مقام پسنديده‏اى برساند، مى‏گويند مقصود از مقام محمود، همان مقام شفاعت‏براى پيامبر اسلام است. (1)

ب - شفاعت در روايات:

گذشته از قرآن، در كتب حديث نيز روايات بسيارى درباره شفاعت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده است كه به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:

1. پيامبر مى‏فرمايد: «انما شفاعتي لاهل الكبائر من امتي‏» (2) : شفاعت من مخصوص مرتكبان كباير از امتم مى‏باشد. ظاهراعلت اينكه شفاعت را مخصوص مرتكبان كباير دانسته اين است كه خداوند صراحتا در قرآن وعده داده كه هرگاه انسانها از گناهان كبيره اجتناب ورزند، آنها را خواهد بخشيد(نساء/31)و ديگر نيازى به شفاعت و امثال آن نيست.

2. نيز مى‏فرمايد: «اعطيت‏خمسا و اعطيت الشفاعة، فادخرتها لامتي فهي لمن لا يشرك بالله‏» (3) : از جانب خداوند پنج موهبت‏به من اعطا شده، و (از آن جمله)به من شفاعت داده شده، كه آن را براى امتم ذخيره كرده‏ام. شفاعت من در حق كسانى خواهد بود كه به خداوند شرك نمى‏ورزند.

طالبان آگاهى از هويت‏شافعان روز محشر غير از پيامبر (مانند ائمه معصومين و دانشمندان وشهداء) و نيز شفاعت‏شوندگان آنها بايستى به كتابهاى عقايد و كلام و حديث رجوع كنند.

ضمنا، بايد توجه داشت كه اعتقاد به شفاعت - همچون اعتقاد به قبولى توبه - نبايد مايه تجرى افراد بر گناه شود، بلكه بايد آن را روزنه اميدى شمرده و به اميد بخشودگى، به راه صحيح باز گردند، وبسان نوميدان نباشند كه به اصطلاح، آب را از سر گذشته مى‏پندارند و در نتيجه هيچگاه به فكر بازگشت‏به طريق صحيح نمى‏افتند.

از بيان گذشته همچنين روشن مى‏شود كه اثر بارز شفاعت، بخشودگى برخى از گنهكاران است، و بنابر اين تاثير آن منحصر به ترفيع درجه شفاعت‏شوندگان، كه برخى از فرق اسلامى (مانند معتزله) گفته‏اند، نيست. (4)

همان‏طور كه يادآور شديم اعتقاد به «اصل شفاعت در آخرت در چارچوب اذن الهى‏» ازعقايد مسلم اسلامى بوده و كسى حق خدشه در آن را ندارد. حال بايد ديد كه آيا مى‏توان در اين دنيا نيز، از شافعانى چون پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم طلب شفاعت نمود، وبه ديگر تعبير، آيا درست است كه انسان بگويد: اى رسول گرامى، نزد خدا در حق من شفاعت كن (يا وجيهاعند الله اشفع لنا عند الله)؟

در پاسخ بايد گفت: مشروعيت اين امر، تا قرن هشتم مورد اتفاق همه مسلمانان قرار داشته است و تنها از نيمه قرن هشتم به بعد معدودى از افراد با آن به مخالفت‏برخاستند و آن را جايز ندانستند، در حاليكه آيات قرآنى، احاديث معتبر نبوى و سيره مستمره مسلمين بر جواز آن گواهى مى‏دهد. زيرا شفاعت‏شافعان، در معنى، همان دعاى آنان در حق افراد است، و درخواست دعا از فرد مؤمن - چه رسد به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم - بدون شگ امرى جايز و مستحسن است.

از حديثى كه ابن عباس از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى‏كند بروشنى استفاده مى‏شود كه شفاعت مؤمن، دعاى او در حق ديگران است: «هرگاه مسلمانى بميرد و چهل مؤمن موحد بر جنازه او نماز بگزارند خدا شفاعت آنان را در حق او مى‏پذيرد» (5) . چه، مسلم است كه شفاعت چهل مؤمن به هنگام اقامه نماز بر ميت، جز دعاى آنان در حق او چيزى نيست.

با مرورى به اوراق تاريخ، مى‏بينيم كه صحابه پيامبر از آن حضرت در زمان حيات ايشان درخواست‏شفاعت مى‏كردند. ترمذى از انس بن مالك نقل مى‏كند كه مى‏گويد: از پيامبر درخواست كردم در روز قيامت‏شفاعتم كند. پيامبر فرمود: چنين خواهم كرد. به او گفتم: كجا شما را پيدا كنم؟ فرمود: در كنار صراط. (6)

با توجه به اينكه واقعيت استشفاع، چيزى جز درخواست دعا از شفيع نيست،وقوع نمونه‏هايى از اين امر در عصر انبيا را مى‏توان از خود قرآن به دست آورد:

1. فرزندان يعقوب، پس از فاش شدن مظالمشان، از پدر خواستند از خداوند براى آنان طلب آمرزش كند. حضرت يعقوب نيز درخواست آنان را پذيرفت و به وعده در موعد مقرر خود عمل كرد. (7)

2. قرآن كريم مى‏فرمايد: هرگاه افرادى از امت اسلامى كه در حق خود ستم كرده‏اند، نزد پيامبر آمده و از او بخواهند براى آنان از خدا طلب آمرزش كند، آنگاه خود آنان استغفار كرده و پيامبر نيز براى آنان از درگاه الهى آمرزش خواهد، خداوند توبه‏شان را مى‏پذيرد و رحمت‏خود را شامل آنان مى‏كند. (8)

3.همچنين درباره منافقين مى‏فرمايد: هرگاه به آنان گفته مى‏شود بياييد و از پيامبر بخواهيد تا در حق شما استغفار كند، سرپيچى مى‏كنند و استكبار مى‏ورزند. (9) بديهى است چنانچه اعراض از طلب استغفار از پيامبر، كه ماهيتا با طلب شفاعت‏يكسان است، نشانه نفاق و استكبار باشد، طبعا انجام دادن آن نيز نشانه‏ايمان و خضوع در پيشگاه الهى خواهد بود.

ضمنا از آنجا كه مقصود ما در بحث‏حاضر، اثبات جواز و مشروعيت درخواست‏شفاعت است، زنده نبودن شخص شفيع در اين آيات، ضررى به مقصد نمى‏زند; حتى اگر فرض شود كه اين آيات فقط در مورد زندگان وارد شده نه اموات، باز مضر به مقصود نيست. زيرا اگر درخواست‏شفاعت از زندگان شرك نباشد، طبعا درخواست آن از ميت نيز شرك نخواهد بود، چون حيات و موت شفيع، ملاك توحيد و شرك نبوده و تنها چيزى كه هنگام درخواست‏شفاعت از ارواح مقدسه ضرورى است‏شنوايى آنها مى‏باشد، كه ما در مبحث توسل، وجود ارتباط مزبور و سودمندى آن را ثابت‏خواهيم كرد.

در اينجا بايد توجه نمود كه شفاعت‏خواستن مؤمنان و موحدان از پيامبران و اولياى الهى، با شفاعت‏خواستن بت‏پرستان از بتهاى خويش تفاوت بنيادين دارد.زيرا موحدان، با اذعان به دو مطلب اساسى، از اولياى الهى درخواست‏شفاعت مى‏كنند:

1. مقام شفاعت، مقامى است مخصوص خدا و در اختيار او، چنانكه مى‏فرمايد: ‹‹قل‏لله الشفاعة جميعا›› (زمر/44): بگو شفاعت، تماما از آن خداست، ويا:‹‹من ذا الذي يشفع عنده الا باذنه›› ؟ كيست كه بدون اذن وى حق شفاعت داشته و شفاعتش مقبول و مؤثر باشد؟

2. شفيعانى كه موحدان دست التجا به سوى آنان دراز مى‏كنند، بندگان مخلص خدا هستند كه به پاس تقرب در درگاه الهى، دعايشان به هدف اجابت مى‏رسد.

با توجه به اين دو شرط، تفاوت اساسى موحدان با مشركان عصر بعثت در امر شفاعت روشن مى‏گردد:

اولا: مشركان براى نفاذ شفاعت آنها هيچ نوع قيد و شرطى قائل نبودند; توگويى خدا حق خود را به بتهاى كور و كر تفويض كرده است! در حاليكه موحدان، به رهنمود قرآن، مقام شفاعت را يكسره از آن خدا دانسته و پذيرش شفاعت‏شافعين را ، منوط به اذن و رضاى الهى مى‏دانند.

ثانيا: مشركان عصر پيامبر معبودهاى دست‏ساخت‏خويش را ارباب و آلهه! پنداشته از سر فاهت‏خيال مى‏كردند كه اين موجودات بيجان، سهمى از ربوبيت و الوهيت هستى را بر عهده دارند! حال آنكه موحدان، پيامبران و امامان را بندگان وارسته خدا شمرده و پيوسته به اين كلام مترنمند كه: «...عبده و رسوله‏» و «...عباد الله الصالحين‏».ببين تفاوت ره از كجا است تا كجا؟!

بنابر اين، استدلال به آياتى كه شفاعت‏خواهى مشركان از بتها را نفى مى‏كند بر نفى اصل شفاعت در اسلام،مغلطه‏اى كاملا بى‏پايه و قياسى سخت نابجا خواهد بود .

 

 

حضرت آیت الله سید محمد حسینی شاهرودی در پرسش و پاسخی درباره شفا خواستن به واسطه دعا پاسخ داده اند. متن پرسش و پاسخ از پایگاه ایشان به این شرح است:

‎ سوال:
تفسیر آیات 26 و 27 سوره قیامت چیست ؟ (کلاّ إذا بلغت التراقى و قیل من راق) « آن گاه که جان به گلو رسد و گفته شود که شفادهنده کیست ؟ »
 
آیا درست است که در بعضى از روایات ، براى شفاى مریض یا پیش گیرى از بلا یا دفع ضرر و زیان ، خواندن دعا و یا همراه داشتن آنها ( حرز ) مستحب شمرده شده است ؟

 از سوى دیگر در بعضى روایات بر مراجعه به پزشک هنگام بیمارى و درمان از راههاى طبیعى و خوردن دارو ، تأکید شده است . چگونه مى توان این دو گروه روایات را جمع کرد ؟

 جواب : کلمه « راق » به معناى کسى است که بیمار را از بیمارى نجات مى دهد ، چه از راه دارو و چه از راه دعا ، بنابراین هر دو را شامل مى شود . همان گونه که در حدیثی از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است ( تفسیر برهان ، ج 4 ، ص 408) .

بنابراین ، مراجعه به پزشک براى مداوا ، با خواندن ادعیه براى شفا ، منافاتى با هم ندارد . زیرا آن گونه که در حدیث آمده است ، تشخیص و درمان بیمارى از طبیب و شفا و مؤثر افتادن دارو از خداوند متعال است . پس در درمان دو مرحله وجود دارد : مرحله علاج وپناه بردن به اسباب طبیعى و مرحله شفاء که از سوى خدا است ، به این ترتیب که خداوند به عوامل و پدیده هاى طبیعى ، اثر درمانى مى دهد . و ادعیه و مانند آن ، در مرحله دوم اثر مى کند به این نحو که شخص دعا مى کند خداوند شفاء را در این دارو قرار دهد . همچنین ممکن است خداوند ، ادعیه و مانند آن را گاهى و نه بطور همیشگى مستقلا ، عامل شفا قرار دهد و همانطور که اثر را در دوا قرار داده است در دعا قرار دهد .

اما بطور کلى ، اراده خداوند بر اجراى امور از راههاى عادى و به وسیله عوامل و اسباب آن است (ابى الله ان یجرى الامور الا باسبابها : خداوند پرهیز مى فرماید که امور به غیر عوامل و اسباب آن اجرا شوند .

روزى حضرت موسى (علیه السلام) بیمار شد . گفت : « او که بیمارم کرد ، همو شفایم مى دهد » و نزد طبیب نرفت . به او وحى شد : « اى موسى! آیا مى خواهى با توکل خود ، حکمت مرا باطل کنى ؟ پس کیست که در اشیاء ، حقیقت ( و اثر ) داروها را نهان کرده است ؟ »(. . . فمن ذالذى اودع الاشیاء حقایق العقاقیر . عقاقیر به معناى گیاهان دارویى و یا بطور کلى هر نوع دارو است)

 



چهار شنبه 9 مهر 1393برچسب:شفاعت,شفیع,شفا دهنده,ایات,, :: 17:25 ::  نويسنده : pedram

 

- ﺩﺭﮐﺪﺍﻡ ﺟﻨﮓ ﻧﺎﭘﻠﺌﻮﻥ ﻣﺮﺩ؟
ﺩﺭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺟﻨﮕﺶ

- ﺍﻋﻼﻣﯿﻪ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺩﺭﮐﺠﺎ ﺍﻣﻀﺎﺷﺪ؟
ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺻﻔﺤﻪ

- ﻋﻠﺖ ﺍﺻﻠﯽ ﻃﻼﻕ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ

- ﻋﻠﺖ ﺍﺻﻠﯽ ﻋﺪﻡ ﻣﻮﻓﻘﯿﺘﻬﺎ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﺎﺕ

- ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺧﻮﺭﺩ؟
ﻧﻬﺎﺭ ﻭ ﺷﺎﻡ

- ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﻧﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺳﯿﺐ ﺍﺳﺖ؟
ﻧﯿﻤﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺁﻥ ﺳﯿﺐ

-ﺍﮔﺮ ﯾﮏ ﺳﻨﮓ ﻗﺮﻣﺰ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﯾﺪ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ؟
ﺧﯿﺲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ

- ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﻫﺸﺖ ﺭﻭﺯ ﻧﺨﻮﺍﺑﺪ؟
ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺷﺒﻬﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺑﺪ



جمعه 5 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 21:24 ::  نويسنده : pedram

شخصی زیر درخت گردو ایستاده بود و میگفت:همه این کارهای دنیا درست است فقط نمیفهمم چرا گردوی به این کوچکی بالای این درخت بزرگ قرار دارد ولی هندوانه به آن بزرگی لای بته های کوچک!!!
همین طور که داشت با خودش حرف میزد .....
ناگهان بادی وزید و گردویی روی صورتش افتاد و بینی اش خون آمد او به خودش گفت:""""""خدا را شکر""""""
اگر یک هندوانه بالای درخت بود دیگر چیزی از من باقی نمی ماند.....
لایک:خدا جونم به خاطر همه نعمتات هزاران هزار بار سپاس........

 


پسر خالم رفته بود خواستگاری

رفتن تو اتاق با هم حرف بزنن دختره میگه
من قصد ازدواج ندارم پسر خالم کم نیاورد
گفت :
.
.
.
.
.
منم اومدم خونتون موز بخورم... :|

 

 

یه مدتم شایعه شده بود سپاه تو این لامپای کم مصرف شنود گذاشته اونوقت این عموی من میرفت جلو لامپا میگفت جانم فدای رهبر
خیلیم جدی!

 

 

پسر داییم ۱5 سالشه
تک پسر خیلیم لوسه
نامزد گرفته نامزدش ۱4 سالشه رفته بودیم تالار واسه عقدش بعد خواننده گفت آقا داماد آهنگ درخواستی چی بذارم تقدیم کنم به شما و عروس خانم؟
داد زدم گفتم آهویی دارم خوشگله رو براش بخون
الآن داییم ۴ ماهه باهام حرف نمیزنه

 

 

مورد داشتیم خانومه تو گوگل سرچ کرده :
«قیمت سرویس طلای دختر خالم»
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

گوگل پاسخ داده :
«خیلی با حالی»

 

 

توی کافه‌ی فرودگاه یکی بود که پشت سر هم سیگار می‌کشید؛ یکی دیگه رفت جلو گفت: - ببخشید آقا! شما روزی چند تا سیگار می‌کشین؟ - منظور؟- منظور اینکه اگه پول این سیگارا رو جمع می‌کردین، به اضافه‌ی پولی که به خاطر این لامصب خرج دوا و دکتر می‌کنین، الان اون هواپیمایی که اونجاست مال شما بود! - تو سیگار می‌کشی؟ - نه! - هواپیما داری؟ - نه! - به هر حال مرسی بابت نصیحتت؛ ضمناً اون هواپیما که نشون دادی مال منه
 
 
 
 


چهار شنبه 3 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 13:3 ::  نويسنده : pedram

عبدالله بن عوف گفته است:" شبی خواب دیدم كه قیامت شده است و من را آوردند و حساب من را به آسانی بررسی كردند. آنگاه مرا به بهشت بردند و كاخ های زیادی به من نشان دادند. به من گفتند: درهای این كاخ را بشمار ؛ من هم شمردم 50 درب داشت.

 

بعد گفتند: خانه هایش را بشمار. دیدم 175 خانه بود. به من گفتند این خانه ها مال توست. آن قدر خوشحال شدم كه از خواب پریدم و خدا را شكر گفتم.

 

صبح كه شد نزد ابن سیرین رفتم و خواب را برایش تعریف كردم.

 

او گفت : معلوم است كه تو آیه الكرسی زیاد می خوانی. گفتم : بله ؛ همین طور است. ولی تو از كجا فهمیدی. گفت برای اینكه این آیه 50 كلمه و 175 حرف دارد. من از زیركی حافظه او تعجب كردم. آنگاه به من گفت : هر كه آیه الكرسی را بسیار بخواند سختی های مرگ بر او آسان می شود.

 

زیادی علم وحافظه

 

پیامبر (ص) روایت كرده است كه فرمودند : 5 چیز حافظه را قوی می گرداند: خوردن شیرینی - گوشت نزدیك گردن - عدس - نان سرد و خواندن آیت الكرسی

 

 

 

عالمی گوید : هر كه علم می خواهد بر پنج چیز مواظبت می كند:

 

 

 

1- پرهیزكاری در آشكارا و پنهان 2- خواندن آیت الكرسی 3- همیشه با وضو بودن 4- نماز شب خواندن حتی اگر دو ركعت باشد. 5- غذا خوردن به منظور نیرو گرفتن نه شكم پر كردن.

 

 

حاجت

اگر برای كسی كار مهمی پیش آمده باشد و بخواهد كه زود انجام شود و به صحرایی رود كه در آنجا كسی نباشد و خطی دور خود بكشد و رو به قبله با تواضع بنشیند و 70 بار آیه الكرسی را بخواند . بدون شك در آن روز حاجات او بر آورده شود . این كار تجربه شده است و شكی در آن نیست.

 

رسول اكرم (ص) فرمودند: هرگاه برای حاجتت از خانه ی خود بیرون آمدی آیه الكرسی را بخوان كه حاجتت به خواست خدا برآورده گردد.

 

امام علی (ع) فرمودند: هرگاه یكی از شما اراده حاجتی كند پس صبح روز پنج شنبه در طلب آن بیرون رود و در وقت بیرون رفتن آخر سوره آْ عمران ( آیه 190تا آخر) و آیه الكرسی و سوره قدر و حمد را بخواند ، زیرا كه در خواندن این ها حوائج دنیا و آخرت برآورده می شود.

 

در روایت آمده است هر كس آیت الكرسی را در وقت غروب بخواند حاجتش برآورده گردد

 

باز هم فواید ایت الکرسی


1
- هرکس در غروب آفتاب 41 بار بخواند حاجتش روا شود.


7 -2
بار بخواند و بر پاهایش بدمد در راه رفتن خسته نشود

 

3- اگر خواهد دشمن او را نبیند 70 با بخواند

 

4- در جای بی آبی که از هلاکت ترسد 66 بار بخواند و اگر خواهد بسلامت به مقصد رسد 41 بار بخواند


5
- اگر 7 بار بر مشت خاک بخواند و بر قبر مرده ریزد آنمرده را کیفر نکنند و برحمت الهی رسد

 

6- برای آواره شدن دشمن دینی 41 بار بر تخم جارو بخواند در میان دشمن آویزد

 

7- اگر کسی به ناحق دربند باشد 1001 بار بخواند ان شاء الله بزودی رها شود


8
- برای شفای بیمار سه روز در صبح و به تعداد 101 بار خوانده شود


9
- برای رفع سر درد 70 بار خوانده شود.


10
- برای گشایش کسی که بسته شده 41 بار خوانده شود

 

11- اگر برشربتی خوانده و به هر کس خوراند محبوب آن شود

 

12- بر خاک مسجد جمعه بخواند بین دو دشمن مسلمان ریزد صلح کنند


13
- اگر شهری در محاصره دشمن دینی باشد 3 شب رفته و در هر یک از آن سه شب 1100 با بخواند روز سوم لشکر کفر از آن شهر بیرون شوند


14
- برایگشایش کار 10 بار صلوات و الم نشرح و آیه الکرسی را بخواند و در هر خواندنیکی از انگشتانش را گره کند که بهتر است از انگشت کوچک دست راست شروع کندو در انگشت کوچک دست چپ ختم کند بسیار تجربه شده است

 

15- این آیه را بر بیمار ۱۴ بار بخواند شفا یابد انشاء الله

16- هر کس در وقت غروب ۴۱ بار این آیه را بخواند حاجتش روا گردد

17- جهت بقای نسل و سلامتی خود از بلایا ۴۰ بار تا علی العظیم بخواند ( مجرب است )

18- جهت عزت و بزرگواری نزد بزرگان سه بار آیة الکرسی را بخواند و به کف دستها بدمد و به بصورت بکشد

19- جهت نور چشم بعد از هر نمازی دست و بر چشمها نهد و یکبار حمد و آیة الکرسی را بخواند بعد بگوید اُعیذُ نورَ بَصَری بِنورِ الله الّذی لا یطفی.

20- اسم اعظم در این سوره و آیات هویداترند : حمد ، توحید ، آیة الکرسی ، شهد الله ، قل الللم و امن الرسول و آیات آخر سوره حشر و بسم الله الرحمن الرحیم .

21- گویند به جهت رفع کرم و ملخ آیة الکرسی را بنویسد و بر ۴ گوشه باغ فروبرند

22- گویند اگر ۳ بار آیة الکرسی را بر آب بخوانند و روی خود را با آن بشویند و دو رکعت نماز کند و در هر رکعت حمد یکبار و آیة الکرسی را یکبار بخواند هر مراد داشته باشد حاصل گرددانشاء الله

23- گویند هر که آیة الکرسی را بنویسد و بر بازوی خود بندد هر جا رود عزیز و محترم شود

24- گویند هر گاه آیة الکرسی را بخواند و به انار شیرین بدمد و پس از ۴ ماه به زن حامله دهد فرزندش پسر شود

25- در حدیثی از سلمان فارسی ( ره ) است که رسول خدا ( ص ) فرمودند : هر کس آیة الکرسی را با زعفران به کف دست راست خویش نویسد و آن آب را به زبان خود لیسد و ۷ نوبت چنین کند هرگز چیزی را فراموش نکند و فرشتگان او را آمرزش دهند .

26- گویند در شداید و سختیها در مهمات عظیمه قرائت آیة الکرسی ۱۲ مرتبه نافع است و تخلف ندارد

27- چون خداوند به کسی لباس نو عطا کند ( بخرد ) وضو بگیرد و دو رکعت نماز با حمد و آیة الکرسی و قل هو الله احد و انا انزلناه بخواند و شکر کند که عورتش را پوشانده و در میان مردم زینتش داده و بسیار بگوید : « لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم » تا در آن لباس دچار گناه نشود و به عدد هر نخی فرشته ای برای او تقدیس و استغفار و طلب رحمت کند .

28- هر گاه چشم کسی درد کند ایة الکرسی را با اعتقاد درست بخواند ان شاء الله شفا یابد

 

در ادامه مطلب ایت الکرسی و معنای آن درج شده است

 

راستی کیا حفظ هستن؟؟؟

 



ادامه مطلب ...


دو شنبه 12 اسفند 1392برچسب:, :: 19:47 ::  نويسنده : pedram

 

 

وحشت از عشق که نه ترسم از فاصله هاست

وحشت از غصه که نه ترسم از خاتمه هاست

ترس بیهوده ندارم صحبت از خاطره هاست

صحبت از کشتن ناخواسته عاطفه هاست

کوله باری پر از هیچ که بر شانه ماست

گله از دست کسی نیست مقصر دل دیوانه ی ماست

 

كاش قلبم درد پنهاني نداشت

 

    چهره ام هرگز پريشاني نداشت

 

        كــــاش برگ  آخر تقويم عشق

 

            خبر از يك روز باراني نداشت

 

                كاش مي شد راه سخت عشق را

 

                    بي خطر پيمود و قرباني نداشت

 

                        كاش ميشد عشق را تفسير كرد

 

                            دست و پاي عشق را زنجير كرد

 

 

عشق ؟؟؟

 

 

عشق یعنی مستی و دیوانگی

 


عشق یعنی با جهان بیگانگی

 


عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

 


عشق یعنی سجده با چشمان تر

 


عشق یعنی سر به دار آویختن

 


عشق یعنی اشک حسرت ریختن

 


  عشق یعنی درجهان رسوا شدن

 


عشق یعنی سُست و بی پروا شدن

 


عشق یعنی سوختن با ساختن

 


عشق یعنی زندگی را باختن

عشق یعنی دو کبوتر پرواز

عشق یعنی دو قناری آواز

عشق یعنی من و یک دنیا حرف

عشق یعنی تو و یک عالم راز

عشق یعنی من و صد زاری چشم

عشق یعنی تو و یک مژگان ناز

عشق یعنی دو غزل تنهایی

مثنوی های پر از سوز و گداز

عشق یعنی دو نگه یک برخورد

عالمی حرف ولی در ایجاز

عشق یعنی سخن دل گفتن

به اشارت به کنایت به مجاز

عشق یعنی تو مرا می رانی

من به صد حوصله می آیم باز

 

 



شنبه 3 اسفند 1392برچسب:عشق,عاشق,تنهایی, :: 1:32 ::  نويسنده : pedram

بخونی ضرر نمیکنی

شخصی این کلمات زیبا را نوشته است. باید آنها را خواند و معنای عمیق آنها را درک کرد. آنها همچون ده فرمان هستند که باید در زندگی همواره مورد تبعیت قرار بگیرند.

Someone has written these beautiful words. Must read and try to understand the deep meaning of it. They are like the ten commandments to follow in life all the time.

دعا لاستیک یدک نیست که هرگاه مشکل داشتی از آن استفاده کنی بلکه فرمان است که راه به راه درست هدایت می کند.

1Prayer is not a "spare wheel" that you pull out when in trouble, but it is a "steering wheel" that directs theright path throughout.

می دونی چرا شیشیه جلوی ماشین آنقدر بزرگه ولی آینه عقب آنقدر کوچیکه؟ چون گذشته به اندازه آینده اهمیت نداره. بنابراین همیشه به جلو نگاه کن و ادامه بده.

2Know why a Car's WINDSHIELD is so large & the Rear view Mirror is so small? Because our PAST is not as important as our FUTURE. So, Look Ahead and Move on.

.دوستی مثل یک کتابه. چند ثانیه طول می کشه که آتیش بگیره ولی سالها طول می کشه تا نوشته بشه.

3Friendship is like a BOOK. It takes few seconds to burn, but it takes years to writ.

تمام چیزها در زندگی موقتی هستند. اگر خوب پیش می ره ازش لذت ببر، برای همیشه دوام نخواهند داشت. اگر بد پیش می ره نگران نباش، برای همیشه دوام نخواهند داشت.

4All things in life are temporary. If going well, enjoy it, they will not last forever. If going wrong, don't worry, they can't last long either. 

.دوستهای قدیمی طلا هستند! دوستان جدید الماس. اگر یک الماس به دست آوردی طلا را فراموش نکن چون برای نگه داشتن الماس همیشه به پایه طلا نیاز داری.

5Old Friends are Gold! New Friends are Diamond! If you get a Diamond, don't forget the Gold! Because to hold a Diamond, you always need a Base of Gold! 

اغلب وقتی امیدت رو از دست می دی و فکر می کنی که این آخر خطه، خدا از بالا بهت لبخند می زنه و میگه: آرام باش عزیزم، این فقط یک پیچه نه پایان.

6Often when we lose hope and think this is the end, GOD smiles from above and says, "Relax, sweetheart, it's just a bend, not the end! 

وقتی خدا مشکلات تو رو حل می کنه تو به توانایی های او ایمان داری. وقتی خدا مشکلاتت رو حل نمی کنه او به توانایی های تو ایمان داره.

7When GOD solves your problems, you have Faith in HIS abilities; when GOD doesn't solve yourproblems HE has Faith in your abilities.

.شخص نابینایی از سنت آنتونی پرسید: ممکنه چیزی بدتر از از دست دادن بینایی باشه؟ او جواب داد: بله، از دست دادن بصیرت.

8A blind person asked St. Anthony: "Can there be anything worse than losing eye sight?" He replied: "Yes, losing your vision!"

وقتی شما برای دیگران دعا می کنید، خدا می شنود و آنها را اجابت می کند و بعضی وقتها که شما شاد و خوشحال هستید یادتان باشد که کسی برای شما دعا کرده است.

9When you pray for others, God listens to you and blesses them, and sometimes, when you are safe and happy, remember that someone has prayed for you.

نگرانی مشکلات فردا را دور نمی کند بلکه تنها آرامش امروز را دور می کند

10WORRYING does not take away tomorrow's Trouble, it takes away today's PEACE.

اگه میتونی استفاده کن تو زندگیت



چهار شنبه 22 بهمن 1392برچسب:ده فرمان,تبعیت,زندگی,درک,استفاده, :: 11:42 ::  نويسنده : pedram

 

مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ ساله‌اش در قطار نشسته بود. در حالی که

 مسافران در صندلی‌های خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد.

به محض شروع حرکت قطار پسر ٢۵ ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و

هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با

لذت لمس می‌کرد فریاد زد: پدر نگاه کن درخت‌ها حرکت می‌کنن. مرد مسن با

لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد.

کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرف‌های پدر و پسر را می‌شنیدند

و از پسر جوان که مانند یک کودک ۵ ساله رفتار می‌کرد، متعجب شده بودند.

ناگهان جوان دوباره با هیجان فریاد زد: پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می‌کنند.

زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می‌کردند.

باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید.

او با لذت آن را لمس کرد و چشم‌هایش را بست و دوباره فریاد زد: پدر نگاه کن

باران می‌بارد،‌ آب روی من چکید.

زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: ‌چرا شما برای مداوای

پسرتان پزشک مراجعه نمی‌کنید؟

مرد مسن گفت: ما همین الان از بیمارستان بر می‌گردیم.

امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می‌تواند ببیند !



دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, :: 15:54 ::  نويسنده : pedram

قابل توجه آقایان عزیز

اگر تازگی های تصمیم به ازدواج گرفته اید

برای انگیزه بیشتر فواید ازدواج رو بخونید ...

.

.

.

قبل از ازدواج:خوابیدن تا لنگ ظهر

بعد از ازدواج:بیدار شدن زودتر از خورشید

نتیجه اخلاقی:سحر خیز شدن

 

قبل از ازدواج:رفتن به سفر بی اجازه

بعد از ازدواج:رفتن به حیاط با اجازه

نتیجه اخلاقی:معتبر شدن

 

قبل از ازدواج:خوردن بهترین غذاها بی منت

بعد از ازدواج:خوردن غذا های سوخته با منت

نتیجه اخلاقی:تقویت معده

 

قبل از ازدواج:استراحت مطلق بی جر و بحث

بعد از ازدواج:كار كردن در شرایط سخت

نتیجه اخلاقی:ورزیده شدن

 

قبل از ازدواج:دید و بازدید از اماكن تفریحی

بعد از ازدواج:سر زدن به فامیل خانوم

نتیجه اخلاقی:صله رحم

 

قبل از ازدواج:آموزش گیتار و سنتور و غیره

بعد از ازدواج:آموزش بچه داری و شستن ظرف

نتیجه اخلاقی:همدردی با مردها

 

قبل از ازدواج:گرفتن پول تو جیبی از پاپا

بعد از ازدواج:دادن كل حقوق به خانوم

نتیجه اخلاقی:مستقل شدن

 

قبل از ازدواج:ایستادن در صف سینما و استخر

بعد از ازدواج:ایستادن در صف شیر و گوشت

نتیجه اخلاقی:آموزش ایستادگی

 

قبل از ازدواج:رفتن به سفرهای هفتگی

بعد از ازدواج:در حسرت رفتن به پارك سر كوچه

نتیجه اخلاقی:امنیت كامل

 مخصوصا مه خال وجه یاد بییره زن نییره.



دو شنبه 21 مرداد 1392برچسب:, :: 21:38 ::  نويسنده : pedram
وقت نماز زمان ملاقات با خداوند است. وقت نماز زمان سرور و شادمانی است. وقت نماز وعده گاه الهی است. وقت نماز زمان آرامش است. وقت نماز بهترین ساعات است. وقت نماز زمان امتحان شیعیان است. وقت نماز وقت مناجات با خداوند است. وقت نماز وقت خلوت کردن با خداوند است. وقت نماز زمان سکوت و تفکر است. وقت نماز زمان ورود به بهشت است. وقت نماز انقطاع الی الله است. وقت نماز بریدن از دنیا و طبیعت است. وقت نماز زمان دعا و استجابت است. وقت نماز زمان دفع شیطان و خشم آن است. وقت نماز زمان بندگی است. فواید نماز اول وقت - برآورده شدن خواسته ها - برطرف شدن گرفتاری و ناراحتی - ورود به بهشت و دوری از جهنم - در امان بودن از بلاهای آسمانی - خشنودی خداوند - استجابت دعا و بالا رفتن اعمال - دوری شیطان و تلقین شهادتین و در ادامه مطلب توضیحاتی از موارد بالا را خواهید دید.

ادامه مطلب ...


جمعه 21 تير 1392برچسب:, :: 2:55 ::  نويسنده : pedram

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد